اردیبهشت سال1399 بود که یک خبر توجه سینما دوستان ایرانی را به‌خودش جلب کرد؛ در آن خبر آمده بود که اصغر فرهادی، با سرمایه‌گذاری شرکت «ممنتو فیلمز» فرانسه فیلمی با موضوع «تحلیل جامعه ایرانی» خواهد ساخت. آن هم در شهر شیراز و با عنوان قهرمان! این‌بار برخلاف آثار قبلی این فیلمساز، مضمون فیلم قبل از قصه مشخص شد و کارگردان بنا را بر این قرار داد تا برخلاف کارهای گذشته‌اش که قصه و روایت برایش اولی بود، این‌بار محتوا را در اولویت قرار دهد.
 
«قهرمان» ساخته شد و مثل سه فیلم قبلی فرهادی، ابتدا در جشنواره‌ای خارج از ایران –فستیوال کن- به نمایش درآمد و جایزه هم گرفت و بعد از شش ماه، روی پرده سینماهای کشورمان رفت. اما اتفاق قابل تأمل این بود که این فیلم برخلاف آثار قبلی کارگردانش، نه تنها بین خیلی از علاقه‌مندان سنتی فرهادی و منتقدان سینمایی اشتیاقی را برنینگیخت، بلکه با استقبال نسبتا سرد آنها هم مواجه شد. فروش فیلم در گیشه نیز علیرغم خیز اولیه، خیلی زود دچار افت شد. ادعای کپی بودن طرح فیلم از روی یک مستند نیز بیشتر به ضرر آن تمام شد و این‌بار فرهادی در مظان اتهام سرقت هنری هم قرار گرفت. هرچند که برخی از آثار قبلی این کارگردان، ازجمله فیلم «درباره الی» نیز شائبه برداشت از آثار دیگر را در پی داشتند.
 
تا اینکه صدور یک بیانیه تندِ شبه سیاسی، «قهرمان» و کارگردانش را در محاق حواشی برد. بیانیه‌ای که نتیجه استقبال سرد از این فیلم بود و فرهادی سعی کرد تا از این طریق و با اعلام بیزاری نسبت به یک اردوگاه سیاسی-فرهنگی در ایران، بازار فیلم خود را گرم کند؛ آتش انتقاد برخی از منتقدان، سیاست‌مداران و رسانه‌هایی که تا قبل از این بیانیه سکوت کرده بودند علیه فیلم شعله‌ور شد و عده‌ای هم با شور و حرارت بیشتری به حمایت از فرهادی و فیلمش برخاستند و به این ترتیب، دوقطبی مطلوب اصغر فرهادی برای مورد توجه قرار گرفتن فیلمش در آن سوی مرزها شکل گرفت.
 
نکته مهم این است که نوع واکنش به یک فیلم‌ساز و آثارش در داخل کشور، کمک بسیار زیادی به کسب جایزه یک فیلم در خارج از کشور می‌کند. به‌همین دلیل هم بعضی از فیلم‌سازانی که هدف اصلی‌شان فتح جوایز جشنواره‌های خارجی است، به سمت سیاست‌بازی و اطوارهای اپوزیسیون‌وار می‌روند و در فیلم‌هایشان نیز شعر و شعارهای سیاسی علیه حاکمیت را تدارک می‌بینند. چون اصولا، اصل و اساس توجه خیلی از جشنواره‌ها و محافل غربی به فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی، به نسبت‌شان با نظام جمهوری اسلامی بر می‌گردد. اعطای جایزه و گرامی داشت عده‌ای از سینماگران که در داخل، نام و نشان چندان معتبری ندارند، به خاطر نقش آفرینی آنها به عنوان مهره سیاسی در تقابل با حاکمیت است.
 
فیلم «قهرمان» این‌بار و در بدو ماجرا، نه‌تنها نتوانست در مقام منتقد حکومت ظاهر شود، بلکه با برخورد سرد مخالفان نظام در فرامرزها و بعضا برخورد مثبت رسانه‌های حاکمیتی در داخل کشور مواجه شد. حتی بعضی از رسانه‌هایی که نزد اپوزیسیون و جریان‌های غربگرا با عنوان «تندرو» شناخته می‌شوند، در نوشته‌جاتی از فیلم «قهرمان» حمایت کردند و گفتند که این اثر، چهره‌ای مثبت از زندان‌های ایران نمایش می‌دهد. نگاه انتقادی این فیلم به شبکه‌های اجتماعی نیز مزید بر علت شد.
 
 

قهرمان چرا جایزه می‌برد؟

 احتمالا بسیاری از مخاطبان فیلم نیز پس از تماشای آن دچار این سوال شده اند که «قهرمان» چرا و چگونه در جشنواره فیلم کن جایزه‌ای معتبر را کسب کرده است و از الان هم به‌عنوان یکی از شانس‌های کسب جایزه اسکار شناخته می‌شود؟ چون فیلم فرهادی، برخلاف ساخته‌های قبلی‌اش بیشتر یک اثر تلویزیونی است؛ به این معنی که تماشای آن در قاب تلویزیون یا حتی روی گوشی و تبلت با پرده سینما تفاوت چندانی نمی‌کند. حال و هوا و فضای فیلم به شدت کهنه به نظر می‌رسد. محتوای فیلم «قهرمان» تا حدود زیادی تکرار همان مضمونی است که در «جدایی نادر از سیمین»، «گذشته»، «همه می‌دانند» و … دیده بودیم؛ باز هم محور اصلی درام را چالش‌های افراد با دروغ و پنهان‌کاری تشکیل می‌دهد. ضمن اینکه فیلم‌نامه کار، انسجام کافی و لازم را ندارد. خارج کردن برخی از سکانس‌ها همانند سکانس افتتاحیه، هیچ آسیبی به کلیت روایت فیلم نمی‌زند.

این در حالی است که برخی از سکانس‌ها به‌شدت طولانی و کش‌دار به نظر می‌رسد. همچنین گره‌ها و لحظات تعلیق آمیز فیلم «قهرمان» برخلاف آثار قبلی اصغر فرهادی که برای مخاطب تکان‌دهنده و غافلگیرکننده بود، در این فیلم اعصاب خورد کن و ملال‌آور است. مخاطب از یک جایی به بعد، می‌تواند همه چیز را حدس بزند و دچار ملال و خستگی می‌شود. همچنین انتخاب شهر شیراز برای ساخت این فیلم، هیچ توجیه دراماتیک و روایی ندارد و حوادث این فیلم در هر شهر دیگری هم قابل روی دادن بودند. هر چند که دلایل سیاسی در این انتخاب دخیل است که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.
 
یکی از دلایل افول کار کارگردان فیلم «قهرمان» این است که این‌بار برخلاف آثار قبلی‌اش به طبقه فرودست جامعه، آن هم در شهرستان پرداخته است. این درحالی است که زمینه تخصصی فیلم‌سازی اصغر فرهادی، طبقه متوسط تهرانی است. همه فیلم‌های فرهادی که جوایز و توفیقاتی را برای او به ارمغان آورده نیز در همین زمینه موضوعی ساخته شده‌اند. تبحر فرهادی در بازنمایی روحیات و جزئیات زندگی طبقه متوسط تهران نشین و ناتوانی او در نمایش دهک‌های پایین اجتماعی را در فیلم «جدایی نادر از سیمین» به خوبی می‌توان دید و فهمید؛ با اینکه تصویرسازی از سیمین و نادر در این فیلم واقعی و تاحدودی باورپذیر است اما تصویر حجت (با بازی شهاب حسینی) در این فیلم تصنعی و کاریکاتوریزه است. بنابر‌این سوال اساسی‌تر این است که چرا فرهادی این بار سراغ قشر کم ‌درآمد و درگیر با مشکلات معیشتی جامعه رفته است و چرا شهر شیراز برای این نمایش این داستان انتخاب شده است؟
 
گرایش سینما و جریان سریال‌سازی غالب بر جهان در این دوره به سمت طبقات محروم و کم درآمد باعث شده است تا فرهادی نیز به سمت بازنمایی این طبقه برود، تا از قافله عقب نماند. طی دو سه سال اخیر، سیاست اصلی کانون‌های سیاست‌گذاری و سرمایه‌گذاری برسینما نمایش یک تصویر خاص از قشر تحت ستم در جوامع مختلف است. این موج با آثاری چون «جوکر»، «انگل» و سریال اسپانیایی «سرقت پول» شکل گرفت و با آثار دیگری چون «پلتفرم» و «بازی مرکب» ادامه یافته است. با این حال، محور اصلی این چنین آثاری، بیش از عدالت‌خواهی و نقد نظام سرمایه‌داری، ترویج تفکر «انسان گرگ انسان است» تلقی می‌شود. در همه فیلم‌های یاد شده، تصویری خشن، ددمنش و خطرناک از محرومان و مستضعفان نشان داده شده است.
 

در این فیلم ها القا می‌شود که فقرا و فرودستان نه به خاطر مظالم سرمایه‌دارها، بلکه به دلیل ذات پلید خودشان است که به کژراهه می‌روند و زندگی خود و دیگران را به تباهی می‌کشانند. در فیلم «قهرمان» نیز «رحیم» شخصیت محوری فیلم، از همان ابتدا موجب تنش و گرفتاری خود و اطرافیانش می‌شود. هم به خانواده‌اش آسیب می‌زند، هم موجب آبروریزی مرکز خیریه‌ای می شود که به سودش کار کرده بودند و هم در حق فردی که به وی کمک مالی/ قرض داده بود، جفا می‌کند و کتکش می‌زند و... خلاصه اینکه از نگاه فیلم، جای امثال رحیم همان زندان است و بس! در واقع هدف از این جریان‌سازی در سیستم کلان تولید فیلم و سریال در جهان، تطهیر نظام سلطه و به تسلیم واداشتن طبقات/کشورهای تحت سلطه از طریق نمایش تصویری تحقیرآمیز و زشت از آنهاست.
 

چرا شیراز؟

پرسش مهم دیگر درباره فیلم «قهرمان» این است که چرا شهر شیراز برای ساخت این فیلم انتخاب شده است؟ چون همان‌طور که بیان شد، انتخاب این مکان برای وقوع رویدادهای این فیلم، هیچ کارکرد دراماتیک و منطق روایی ندارد! غیر از سکانس افتتاحیه فیلم که در نقش رستم اتفاق می افتد، هیچ جلوه دیگری از هویت فرهنگی و تاریخی و جاذبه‌های گردشگری شیراز در این فیلم دیده نمی‌شود. ماجراهای فیلم می‌توانست در تهران، اهواز، اراک و... رخ دهد. نکته اینجاست که انتخاب شهر شیراز برای روایت فیلم «قهرمان» بیشتر کارکرد سیاسی و نمادین دارد تا کارکرد دراماتیک. شیراز به عنوان یکی از مراکز مهم تمدنی هم در دوران ایران باستان و هم در ایران بعد از اسلام شناخته می‌شود.

خیلی از نمادهای فرهنگی و هویتی ایرن متعلق به این شهر هستند؛ از تخت جمشید گرفته تا حافظ و شیراز. با توجه به آنچه در مقدمه بحث آمد، یعنی محوریت «تحلیل جامعه ایران» توسط اصغر فرهادی در فیلم «قهرمان» می‌توان این برداشت را داشت که این أثر، مسائل و درگیری‌های مطرح شده در طول فیلم را به تاریخ و هویت و فرهنگ ایرانی نسبت داده است. یعنی وقایع فیلم را چکیده‌ای از یک تمدن چند هزار ساله دانسته است. به‌عبارتی دیگر، شیراز در این فیلم، نمادی از فرهنگ و جامعه ایرانی است که به زعم فیلم‌ساز، در آن همواره انسان گرگ انسان بوده و «قهرمان کشی» در آن غالب بوده است. همین رویکرد سیاسی حاکم بر فیلم است که آن را به سمت جوایز جشنواره‌های غربی متمایل می کند!